خاطرات سوخته
عزیزم بعده اون همه سال که کناره هم بودیم چقدر راضی و خشنود کناره هم شاد بودیم تو همش می خندیدی ماله من بود انگاری تمامه دنیا من اما غافل از این که تو میری منو میذاری تنها... تو مثه یه رودی پیشم نباشی پژمرده میشم پرخروش هستی و جاری توی قلبم یادگاری تو برام رنگین کمونی که می آی با مهربونی بعده ابرای زخمی بعده یک روزه بارونی...
نوشته شده در شنبه 89/5/9ساعت
7:23 عصر توسط اکسیژن نظرات ( ) | |
نوشته شده در شنبه 89/5/9ساعت
7:23 عصر توسط اکسیژن نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |