خاطرات سوخته
خونه
خونه چقدر سوت و کوره دلامون از هم چه دوره
مثه خورشید و ستاره غریبه ایم ما دوباره
خونه چه تنگ و تاریکه مثه زندون مثه قفس
مثه شب بی ستاره تنها موندیم بی هم نفس...
خونه چقدر سوت و کوره دلامون از هم چه دوره
مثه خورشید و ستاره غریبه ایم ما دوباره
خونه چه تنگ و تاریکه مثه زندون مثه قفس
مثه شب بی ستاره تنها موندیم بی هم نفس
.
.
.
خونه واسه ی منو تو سلول که در نداره
واسه جدا شدنمون بیش از این صبر نداره
خونه واسه ی منو تو دیگه اسمش خونه نیست
دلامون مثه قدیما دیوونه ی همدیگه نیست...
نوشته شده در پنج شنبه 90/9/10ساعت
8:0 صبح توسط اکسیژن نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |