خاطرات سوخته
می خوای که از پیشم بری از چشات اینو می خونم
آخرین خواهش .
دیگه منو دوست نداری اینو خودم خوب می دونم
اما اینو بدون گلم بی تو زنده نمی مونم
حتی واسه یه لحظه هم، نه بی تو نمی تونم...
می خوای که از پیشم بری از چشات اینو می خونم
دیگه منو دوست نداری اینو خودم خوب می دونم
اما اینو بدون گلم بی تو زنده نمی مونم
حتی واسه یه لحظه هم، نه بی تو نمی تونم
.
.
دست تویِ دستات می ذارم از همیشه سردتره
نگاه به چشمات می کنم از گریه خیسِ وُ تره
دست تویِ موهات می کشم پیشونیتُ بوس می کنم
مثه روزایِ آشنایی خودمُ هی لوس می کنم
.
.
.
سکوتُ بشکنُ بگو حرفایی که تو دلته
بگو چی کردم که فقط رفتن حلِ مشکلته...
نوشته شده در پنج شنبه 91/5/19ساعت
8:0 صبح توسط اکسیژن نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |