خاطرات سوخته
ابرایِ پاییزه نگات بارونِ رویِ گونه هات
وقتی که تو رو می بینم که اینقده غصه داری
از زندگی سیرم می کنه از خنده دورم می کنه
دریایِ خونِ تو چشات کوهِ غم رویِ شونه هات
بدجور دلگیرم می کنه جوونیمو پیر می کنه...
ابرایِ پاییزه نگات بارونِ رویِ گونه هات
یه دنیا ماه و ستاره
از زندگی سیرم می کنه از خنده دورم می کنه
دریایِ خونِ تو چشات کوهِ غم رویِ شونه هات
بدجور دلگیرم می کنه جوونیمو پیر می کنه
وقتی که تویِ سینه ت دلی شکسته داری
وقتی که بغضِ بی کسی هر لحظه مهمونِ توئه
تنهایی و دلواپسی انگاری تو خونِ توئه...
نوشته شده در پنج شنبه 91/2/28ساعت
8:0 صبح توسط اکسیژن نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |