خاطرات سوخته
عشقو تو چشات می دیدم نگو دوستم نداشتی تو تو عاشقه من بودی و نگو عشقی نداشتی تو چرا آخه عزیزه من می خوای که ترکم بکنی بگو چی دیدی از دلم که دیگه دوستش نداری... . . . آخه به کدوم اشتباه آخه کدوم جرم و گناه باید بیاد سرم بلا تو بگو به من ای خدا می گی قسمت و سرنوشت این بازیه واست نوشت آخه بگو به من خدا کی نوشت این سرنوشت...
...
نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت
3:55 صبح توسط اکسیژن نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |