خاطرات سوخته
ای تمام هستیه من توی این سرای کینه ای عشقه ساده ی من توی این زندونه سینه ای دله شکسته ی من ای تمامه هستیه من از همه بریده ی من ای دله زندونیه من... یادم نمیره اون روزی پیغوم رسوندی تو به من تماس بگیرم که داری کار مهمی تو با من گفتی که یه چیزی شده بهتره خودت بم بگی از زبون تو بشنوم بهتره کسی بم بگه...
نوشته شده در پنج شنبه 89/9/4ساعت
2:31 صبح توسط اکسیژن نظرات ( ) | |
نوشته شده در پنج شنبه 89/9/4ساعت
2:29 صبح توسط اکسیژن نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |