خاطرات سوخته
منو تنهاییو شبه سرده بارونی
آزادیه خاطره های زندونی
نم نمه بارون که به شیشه می زنه
یاده تو توی دلم پر میزنه...
نوشته شده در پنج شنبه 89/10/23ساعت
8:43 عصر توسط اکسیژن نظرات ( بدون ) | |
مسته چشمه خماره تو در حسرته دیداره تو
شکسته ام در پیچشه رنگه موهای نازه تو
صدای خنده های تو زمزمه ی گوش منه
بوی عطره تن تو نوازشه احساسمه...
نوشته شده در پنج شنبه 89/10/23ساعت
8:43 عصر توسط اکسیژن نظرات ( بدون ) | |
شبام تو رو چه کم داره ستاره ی شبهای من
چشمک بزن برای من تو این شبه سیاه من
دنیا واسم بی تو مثه یه زندونه درز نداره
راه فراری ندارم سلولی که مرز نداره...
نوشته شده در پنج شنبه 89/10/23ساعت
8:42 عصر توسط اکسیژن نظرات ( بدون ) | |
شبا بیاده تو همش با خودم خلوت می کنم
تو خلوتم خاطراتتو هر شب زنده می کنم
شبا بیاده تو همش تو خلوتم جون می گیرم
اما وقتی نیستی پیشم دوباره بی تو می میرم...
نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت
10:43 عصر توسط اکسیژن نظرات ( بدون ) | |
اگه صدام گرفته و گله از جدایی داره
شبام اگه سوت و کوره رنگه تنهایی داره
اگه دنیا به کامه من طعمه تلخه بی کسیمه
خاطراته با تو بودن امیده زندگیمه...
نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت
10:42 عصر توسط اکسیژن نظرات ( بدون ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |